« انسان با خود بیگانه »
امام علی ( ع) :در شگفتم از کسی که گمشده خویش را می جوید ، ولی نفس خود را گم کرده است و در پی آن نیست .
در این قسمت کوشیده شده تا مروری بر مهمترین بحث های با خود بیگانگی به پرسش های زیر پاسخ داده شود.
معنای باخود بیگانگی چیست و انواع آن کدام است ؟ آیا اساسا ممکن انسان با خود بیگانه شود ؟ اگر چنین است ، زمینه ها و علل آن چه چیزهایی هستند و چگونه می توان بر آن غلبه کرد ؟
واژه «باخود بیگانه » و تاریخچه آن
«با خود بیگانگی » که ترجمه «alienation » است ، به صورت های دیگری نیز مانند بیگانگی ، از خود بیگانگی ، بی خویشتنی ، دیگر خود پنداری ، الیناسیون ، خود باختگی و خود فراموشی به کار می رود .
هگل اولین فیلسوفی بود که به مسئله «از خود بیگانگی » توجه ویژه ای کرد . در نظام فلسفی هگل ، روح انسانی فرایند دیالکتیکی سه گانه ایی را برای رسیدن به تکامل طی می کند ، در مرحله اول به عنوان امری با خود بیگانه درک می شود ، در مرحله دوم از خود بیگانه می شود و در مرحله سوم مجددا این جدایی و بیگانگی از بین می رود و به معنای عام تری باخود بیگانه می شود .
در مکتب مارکسیسم نیز مسئله «باخود بیگانگی » مورد توجه قرار گرفته است . از دیدگاه مارکس باخود بیگانگی مانند سایر مفاهیم اجتماعی معلول شرایط اقتصادی و روابط تولیدی است . از این دیگاه ، شخصیت انسان از طریق کار و آفریده اش ساخته می شود ، از این رو ارتباط نزدیکی بین انسان و محصول کارش وجود دارد و به عبارتی انسان محصول کار خویش است ، و «از خود بیگانگی » نیز نتیجه فاصله افتادن میان انسان و محصول کارش است .
براساس این نظریه ، باخود بیگانگی از ویژگی های شاخص دنیای سرمایه داری است و تنها راه مقابله با آن الغای مالکیت خصوصی و از بین بردن نظام سرمایه داری است .
پس از هگل و مارکس ، این مفهوم در جامعه شناسی و روانشناسی نیز رواج یافت و به عنوان یکی از معضلات انسان مدرن شناخته شد .
در عرصه هنر و سینما نیز فیلم های متعددی مانند «عصر جدید» چارلی چاپلین در اعتراض به نظام صنعتی و تبدیل شدن انسان به ماشین و از خود بیگانگی او ساخته شده است .
فایل پاورپوینت 11 اسلاید
doc_1551107441_19375_2077_1946.zip0.22 MB |